 
                         
                    آلبر کامو مسائل خشونت و اخلاق و «انسان در مقابل دولت» را در چهار نمایشنامه که در تئاترهای پاریس اجرا شده بود، به نمایش گذاشت. نمایشنامۀ «سوءتفاهم» (1944) با شکست مواجه شد. در سال 1945 نمایشنامۀ «کالیگولا» که دربارۀ یک تراژدی قدیمی بود، از موفّقیتی حیرتانگیز برخوردار شد. کامو در پُرقدرتترین نمایشنامهاش «راستان» (عادلها) که حال و هوای «شیاطینِ داستایفسکی» را داشت، قتل گراندوک سرگی (عموی تزار) را به دستِ ایوان کالیایف که تروریستی آرمانگرا بود، بازگو کرد. در پردۀ دوم کالیایف بمب در دست، قربانی خود را که با کالسکه به او نزدیک میشود، تماشا میکند. فرصتی که منتظرش بود فرا میرسد، اما دو کودک در کنار دوک نشستهاند. کالیایف از پرتاب بمب خودداری میکند. رفیق شورشیاش ترحّم او را همچون عملی بزدلانه محکوم میکند؛ کالیایف پاسخ میدهد هنگامی که انقلاب از حسِ انسانیت دور افتد، او سازمان را ترک خواهد کرد. در پایانِ پردۀ سوّم، فرصت دیگری برای اجرای نقشهاش پیش میآید. اینبار دوک را میکشد و توقیف میشود. پلیس قول میدهد در صورتیکه نام همدستانش را فاش کند، مورد عفو قرار خواهد گرفت. ولی او سر بازمیزند. پاریس از این نمایشنامه، استقبال شایانی کرد.
ـ از کتاب تفسیرهای زندگی «ویل و آریل دورانت» ـ
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .