شاید در هر دهه یا هر نسل، یکبار کتابی مانند «نیروی حال» به نگارش درآید. «نیروی حال» بیش از یک کتاب است؛ انرژی حیاتی این نگاشته را احتمالاً میتوانید هنگامی که آن را در دست میگیرید، احساس کنید. این کتاب قدرت آفرینش تجربه در خواننده و دگرگون کردن زندگی او به سوی بهتر شدن را داراست. این کتاب نخست در کانادا چاپ شد و ناشر آن یادآور شد که بارها داستانهایی را دربارۀ تغییرات مثبت و حتّی معجزههایی که با خواندن این کتاب برای مردم رخ داده، شنیده است. از نخستین برگ این کتاب روشن میشود که «اکهارت تله» یکی از استادان معاصر است. او با هیچ مذهب، آیین یا مرشدی همسو نیست. آموزههای این استاد جوهرۀ اصلی و ماهیت واقعی همۀ آیینها و مذهب را دربرمیگیرد و با هیچ باور، فطرت یا هر حقیقت دیگری در تضاد نیست.
خویش را با «ذهن» یکی دانستن موجب فکر کردن غیرارادی میشود. ناتوانی در متوقّف کردن افکار، بیماری وحشتناکیست که از آن آگاه نیستیم و چون تقریباً همه از آن رنج میبرند، روندی طبیعی تلقی میشود. این سروصدای بیوقفه، مانع دستیابی به حیطۀ سکونِ درون که از «بودن» جدانشدنیست، میشود. به همین ترتیب این سروصدا، آن خودِ کاذبی را میآفریند که ساختۀ ذهن است و سایهای از ترس و رنج به همراه دارد. «دکارت» فیلسوف با ادعای معروف خود: «من فکر میکنم، پس هستم!» معتقد بود که بنیادیترین حقیقت را بیان کرده است. در واقع او با برابر دانستن فکر کردن با «بودن» و یکی دانستن هویت خویش با فکر، اساسیترین اشتباه را بیان کرده است. متفکّرِ بیاراده که تقریباً شامل همۀ انسانها میشود، در حالتی از جدایی آشکار به سر میبرد؛ در جهانِ پیچیدۀ جنونآمیزی از مشکلات و درگیریهای مداوم، جهانی که بازتاب پارهپاره شدن فزایندۀ ذهن است. روشنبینی، حالتی از یکپارچگی، یکی بودن و بنابراین در آرامش به سر بردن است. یکی بودن با همۀ تجلیات هستی، با جهان و همینطور با ژرفترین بخشِ وجود و با هستی آشکارنشده: یکی بودن با «بودن». روشنبینی تنها پایانِ رنج و درگیری مداوم میان درون و بیرون نیست، بلکه پایان اسارت هراسانگیز در تفکر بیوقفه نیز هست.
ـ از متن کتاب ـ
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .