رمان کوه جادو نوشتهی توماس مان، یکی از مهمترین آثار ادبی قرن بیستم است که در سال ۱۹۲۴ منتشر شد. این رمان داستانی طولانی و فلسفی است که هم از نظر محتوایی و هم از نظر ساختاری، تصویری عمیق از وضعیت انسان و تمدن اروپایی پیش از جنگ جهانی اول ارائه میدهد.
قهرمان داستان، «هانس کاستروپ»، جوانی آلمانی است که برای دیدن پسرعمویش به آسایشگاهی در کوههای داووس میرود؛ جایی که بیماران مبتلا به سل در آن زندگی میکنند. قرار است فقط سه هفته بماند، اما اقامت او هفت سال طول میکشد. در این مدت، «هانس» در میان بیماران، پزشکان و روشنفکرانی که هر یک دیدگاهی متفاوت به زندگی دارند، گرفتار میشود و به تدریج دچار تحولی درونی میگردد. او درگیر تجربهای عجیب میان بیماری و سلامت، زمان و ابدیت، عشق و فلسفه میشود.
در آسایشگاه، «هانس» با دو شخصیت کلیدی آشنا میشود:
«لودویک ستمبرینی» اومانیست و مدافع عقل، تمدن و روشنگری است و «لئوناپاردو ناپتا» یسوعی مرموز و نیهیلیست که نمایندۀ نیروهای عرفانی و ارتجاعی است. این دو، در قالب گفتوگوها و مناظرههای فلسفی، ذهن «هانس» را شکل میدهند. هانس میان این دو نیروی فکری گرفتار میشود، و این تنش هستۀ فلسفی رمان است.
یکی از محورهای اصلی رمان، تجربۀ ذهنی زمان است. در آسایشگاه، زمان کشدار، مبهم و تقریباً جادویی میشود؛ همان «کوه جادو»ی عنوان. «توماس مان» از این فضا برای تأمل در نسبیت زمان، مرگ و معنای زندگی استفاده میکند. در آسایشگاه، مفهوم زمان تغییر میکند. روزها و ماهها بیمعنا میشوند و خواننده، مانند قهرمان داستان، حس میکند در جهانی بیزمان گرفتار شده است.
بیماری سل، نماد فساد و زوال تمدن اروپا پیش از جنگ جهانی است. آسایشگاه، تصویری از جامعهای است که در ظاهر آرام و متمدن است، اما در عمق، بیمار و در حال فروپاشی. بیماری در این رمان فقط جنبۀ جسمی ندارد؛ بلکه استعارهای از بیماری روحی و اخلاقی انسان مدرن است.
سفر هانس، یک سفر درونی و فلسفی است. از جوانی ساده به انسانی متفکّر تبدیل میشود. «کوه جادو» برای او حکم یک دانشگاه یا صومعهی مدرن را دارد. در نهایت، او از دنیای بستۀ آسایشگاه بیرون میآید و به میدان جنگ (نمادی از واقعیت و مرگ) میرود.
«کوه جادو» اثری است دشوار اما عمیق؛ ترکیبی از رمان آموزشی، طنز اجتماعی و فلسفه وجودی. اگرچه در ظاهر داستانی دربارۀ یک آسایشگاه است، اما در واقع پرترهای از روح بیمار اروپا پیش از فاجعۀ جنگ جهانی اول است.
در «کوه جادو»، توماس مان نشان میدهد که انسان مدرن در جهانی گرفتار شده که مرز میان سلامت و بیماری، واقعیت و خیال، عقل و ایمان از بین رفته است. رمان در پایان، با آغاز جنگ جهانی اوّل تمام میشود؛ گویی نویسنده میخواهد بگوید که تمدّن اروپا پس از سالها بیماری، سرانجام وارد مرحلۀ تباهی و جنگ میشود.
«کوه جادو» اثری است دربارۀ جستجوی معنا در جهانی پوچ و بیمار. «توماس مان» با این رمان، پرسشی بنیادین مطرح میکند: آیا انسان در دنیای مدرن میتواند میان عقل و ایمان، زندگی و مرگ، معنا و پوچی تعادلی بیابد؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .