رمان «دختری که به اعماق دریا افتاد» بازگوییِ جدیدی است از افسانۀ کهن کرهای بهنام «ماجرای شیم چیانگ» و داستان دختری به نام «مینا» را در سفر اسرارآمیزش به سرزمین اشباح روایت میکند. مأموریت مینا فرونشاندن خشم خدای دریا و بازگرداندن صلح و آرامش به روستایش است. این رمان برای طرفداران «شهر اشباح» انیمۀ معروف ژاپنی، ساختۀ «هایانو میازاکی» و طرفداران داستانهای ماجراجویانۀ فانتزی بسیاری خواندنب و جالب خواهد بود. داستانی عاشقانه و احساسی با شخصیتهایی بهیادماندنی و دنیایی جدید و خارقالعاده که به خوانندگانش این فرصت را میدهد که خود را در دنیایی جادوی بیابند، با شخصیتهایش ماجراجویی کنند و برای لحظهای هم که شده، از زندگی روزمره فاصله بگیرند. چیزی که همۀ ما بیش از هر چیز دیگری این روزها به آن نیاز داریم. فداکاری، عشق و سرنوشت، درونمایههای اصلی این رمانِ نفسگیر هستند.
طنین صدایم، تالار را پُر میکند. اشک از گونههایم سرازیر میشود و با پشت دستم آنها را پاک میکنم. طبق افسانههای مردمم، تنها عروس حقیقی خدای دریا میتواند به خشم سیریناپذیرش پایان ببخشد. ممکن است من عروس برگزیده نباشم؛ امّا خیلی دور از ذهن است که امید داشته باشی دختری مثل من... دختری که بهجز خودش هیچ چیز دیگری ندارد، بتواند عروس حقیقی خدای دریا باشد؟ از گوشۀ چشمم متوجه حرکت ریزی میشوم. انگشتان خدای دریا با کوچکترین لرزش میپرد. دستم را به سمتش دراز میکنم. نوار قرمز سرنوشت که انگار متوجه حساسیت لحظه شده، محکم کشیده میشود و من نمیدانم که زندگیام تغییر خواهد کرد یا نه؛ امّا مانند پرندهای که بال میزند، امیدوارم...
ـ از متن کتاب ـ
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .