با پیداش و پیشرفت شاخههای مختلف دانش روانشناسی، شناخت دقیقتری از رفتارهای آدمی بهدست آمد. از این رهگذر روانپزشکان و رواندرمانگران توانستند به کسانی که از بیماریها و اختلالات در رنج بودند، کمک کنند. با شناخت بهترِ هوش و استعداد و راههای موفّقیت نیز بسیاری از مردم از این موهبت برخوردار شدند. با وجود تمام این پیشرفتها، عموم مردم لزوماً عاری از رفتارهای آسیبزا نشدند. بهنظر میرسد آنچه باید بیشترین توجّه دانشمندان را جلب میکرد، خردورزی آدمیان بود. بسیاری از مردم باهوش که یک اختلال درونی را نیز تجربه نمیکنند، رفتارهای دردسرساز زیادی برای خودشان رقم میزنند. انگیزۀ نوشتن این کتاب خدمتی کوچک برای شناخت رفتارهای خردمندانه در برابر رفتارهای نابخردانه است. بیایید اوّل تصوّر کنیم که در درون همۀ ما موجودی نشسته که هیچ منطق و حرف حسابی سرش نمیشود. رفتارها و خواستههایش را که بررسی میکنیم، اصلاً سردرنمیآوریم که براساس چه اصولی عمل میکند. او تصمیماتِ نابخردانه میگیرد، انتخابهای غلط انجام میدهد، در آیندهنگری مسیرهای نادرست را برمیگزیند و با این کارها همواره ما را دچار گرفتاری میکند. این موجود چنان نابخرد است که گاه هاج و واج میمانیم که چطور چنین رفتاری از ما سر زده است که با هیچ عقل و منطقی نمیخواند. بعد پشیمان میشویم و با خودمان عهد میبندیم که دیگر چنین بیخرد نباشیم، امّا باز تا به خودمان میآییم، میبینیم این بخش از ما، باز کار دستمان داده است.
میخواهیم در این کتاب از این بخش نابخرد وجودمان صحبت کنیم. کارهای او را گاه آگاهانه متوجّه میشویم و گاه اصلاً نمیفهمیم که اوضاع تحت کنترلِ اوست. او حتّی بخش عقلانی ما را استخدام کرده تا روی کارهایش سرپوش بگذارد. گاه همۀ توانمان را برای لاپوشانی کارهای نادرست و اشتباهاتِ او بسیج میکنیم و خودمان هم از این کار بیاطلاعیم. لحظهای تأمل کنید. آیا توانستید او را در درونتان شناسایی کنید؟ اگر نه، به کارهای اشتباه و غیرعاقلانهای که تابهحال انجام دادهاید، فکر کنید...
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .