زنی سرگردان میان پدری گمشده و فرزندی زاده نشده... انسانی که در پیِ معنای زندگی است: کارن کیمیا... شهری که دروازههایش به رازها گشوده میشود. شبهایی که رازها در آنها به معجزه بدل میشود. زمان هایی که معجزه حقیقت شمرده میشود. زمزمهای که از هفتصد و اندی سال پیش شنیده میشود. نفسِ عطرآگین انسانهایی که عشق را فقط با عشق میسنجند. عشقی که مرگ نتوانسته از میانش بردارد. عشقی که در برابر گذر زمان تاب آورده؛ عشقِ شمس تبریزی و مولانا جلالالدین بلخی. داستانی عرفانی سرشار از پرسش و آگاهی و هیجان.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .